کلمه کوانتوم هم معنی با ذرات موج مانند میباشد. در واقع این کلمه در مورد چیزهایی به کار می رود که هم دارای خاصیت موجی و هم دارای خاصیت ذره ای است . طبق اصل فیزیک کوانتوم، اتم هیچ محدوده معینی ندارد مگر اینکه مورد مشاهده قرار گیرد و نکته بسیار مهم در فیزیک کوانتوم این است که الکترون را دارای شعور میداند.
اکنون سعی میکنیم فیزیک کوانتوم را به زبان ساده توضیج دهیم
-مقدمه
واقعیت این است که تا قبل از پبدایش فیزیک کوانتوم، دیدگاه ما به جهان بر اساس فیزیک نیوتونی استوار بود. این دیدگاه برای جهان یک ماهیت ماشینی و مکانیکی قائل و معتقد بودجهان قابل پیش بینی است تا حدی که وجود یا عدم وجود انسان هیچ تاثیری در عملکرد جهان ندارد. باتولد فیزیک کوانتوم و با ورود علم به دنیای درون اتم چیزهایی بسیار شگفت انگیز کشف شدند که جهان بینی انسان نسبت به هستی و نسبت به خودش تغییر کرد. ماهیت ماشین وار جهان جای خود را به عالمی زنده ، آگاه ، غیر قابل پیش بینی و در عین حال کاملاً هوشمند و پاسخگو داد.
نکته بسیار مهم در فیزیک کوانتوم این است که فیزیک کوانتوم ، ذهن و آگاهی انسان را وارد بر واقعیتهای جهان می داند بطوریکه معتقد است بدون وجود انسان واقعیتها یعنی دنیای ماده اینگونه که مشاهده می شوند، وجود نمی داشتند. و مهمتر از همه نقش سطح آگاهی انسان در تاثیر گذاری بر وقایع جهان از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این خیلی نکته قابل توجهی است که آگاهی بر روی کنترل وقایع هستی میتواند نقش مهمی داشته باشد !
هیچ جای تعجبی ندارد که بیان کنیم : از دیدگاه فیزیک کوانتوم جهان درون اتم بیشتر شبیه سرزمینی سحر آمیز است تا ادامه جهان طبیعی. قلمرویی عجیب که در آن نیروهای راز آمیز مانند انرزی اسکالر به مثابه چیزهای عادی قلمداد می شود و منطق دنیای ماده در آن جای ندارد.یکی از کشفیات حیرت انگیز فیزیکدان های کوانتوم این بود که اگر شما ماده را به تکه های کوچک تقسیم کنید، سرانجام به جایی می رسید که آن تکه ها ، الکترونها ، پروتونها و غیره دیگر حاوی ویژگیهای شیء مادی نخواهند بود. مثلاً ما غالباً الکترون را به مثابه یک گوی کوچک در حال چرخش می پنداریم ، ولی این پندار از حقیقت بسیار دور است. گرچه الکترون گاه چنان عمل می کند که گویی یک ذره کوچک منسجم است، ولی فیزیکدانها دریافته اند که الکترون تقریباً واجد هیچ بعدی نیست ، و ما را وا میدارد که برای الکترون آکاهی و یا شعور متصور شویم …….درک و تصور این گفته برای اغلب ما مشکل است چون هرچیزی در سطح وجود انسانی واجد بعد است با این حال چنانچه بخواهید عرض یک الکترون را اندازه بگیرید هرگز نمی توانید. چون یک الکترون مثل اشیای معمولی دیگری که می شناسیم نیست.
- کشف دیگر فیزیکدانها این بود که الکترون قادر است هم به صورت ذره و هم به صورت موج نمود کند که به نظریه مکمل یا دوگانگی موج – ذره مشهور است. اگر الکترونی را به سوی صفحه تلویزیون خاموش پرتاب کنیم، یک ذره نورانی پدیدار می شود که از اصابت الکترون به مواد فسفری که پشت صفحه تلویزیون را فرا گرفته به وجود آمده است. نقطه حاصل از اصابت الکترون بروشنی وجه ذرهای ماهیت آن را آشکار می سازد. اما این تنها شکلی نیست که الکترون قادر است به خود بگیرد،الکترون می تواند به توده ابر مانندی از انرژی بدل شود و چنان عمل کند که انگار موجی است گشوده در فضا. هر گاه الکترون به صورت موج نمود کند، کاری می کند که از هیچ ذرهای بر نمی آید. مثلاً اگر به مانعی که دو شکاف دارد بر خورد کند، می تواند همزمان از هر دو شکاف گذر کند. هرگاه الکترونهای موج گونه به هم اصابت کنند بی درنگ الگوهای متداخل تولید می کنند. این خصلت دوگانه الکترون را نیز می توان در تمام ذرات زیر اتمی و در همه آن چیزهایی که تصور می شد تنها به صورت موج متجلی می شوند مانند نور، اشعه های گاما، امواج رادیویی و اشعه ایکس نیز باز یافت و همه اینها می توانند از حالت موج گونه به ذره بدل شوند.
- امروزه فیزیکدانها معتقدند که پدیده زیر اتمی را نمی باید تنها به عنوان موج یا ذره طبقه بندی کرد، بلکه باید به عنوان چیزهایی در نظر گرفت که همواره به نوعی قادرند هر دو باشند. این چیزها کوانتا ( quanta ) نام دارند و فیزیکدانها معتقدند که کوانتا در حکم ماده اولیه ای است که کل جهان از آن به وجود آمده است. (quanta جمع quantum است یک الکترون یک کوانتوم است . چند الکترون مجموعه کوانتاها را تشکیل میدهند.
- لغت کوانتوم هم معنی با ذرات موج گونه است؛ واژه ای که در ارجاع به چیزهایی به کار می رود که واجد هم جنبه ذره ای است و هم موج گونه .) شاید اعجاب آورتر از همه این باشد و همه شواهد و مدارک هم موید آن است که کوانتا ( کوانتوم ها) تنها زمانی به صورت ذره نمود می کنند که ما بدانها می نگریم. برای مثال وقتی کسی به الکترون نگاه نمی کند، آزمایشها نشان می دهند که همواره موج است. این اصل چه می خواهد بگوید و معنای آن در دنیای اتم و زندگی روزمره ما چیست؟ در واقع فیزیک کوانتوم می گوید که اتم هیچ محدوده معینی ندارد مگر اینکه مورد مشاهده قرار گیرد. بدون شما ( ناظر) همه اتم ها با سرعتی فوق العاده به درون جهان گسترده می شوند. عمل مشاهده و توجه دقیق است که گسترش مکانی اتمها را کاهش می دهد و آنها راتبدیل به واقعیتهای ملموس می کند. باز به بیان ساده تر می گوید اتم و الکترونهای اتم که در یک محدوده مکانی مشخص به دور هسته (ذرات بنیادی) در گردش هستند و ما به آن ماده می گوئیم اگر انسان ( در فیزیک به آن ناظر و مشاهدهگر گفته می شود) وجود نداشته باشد اتم محدوده مشخص خود را از دست می دهد و الکترونها و ذرات بنیادی تبدیل به موج شده با سرعت زیاد شروع می کنند به دور شدن از یکدیگر و به این ترتیب همه واقعیتهای ملموس ناپدید می شوند.
بنابراین بر خلاف دیدگاه فیزیک نیوتونی ( و آنچه به آن عادت داریم) که واقعیات (جهان ماده) مستقل از ما هستند در فیزیک کوانتومی واقعیات وابسته به ما هستند. در واقع بدون ذهن ناظر وعمل تفکر هیچ ذره ، هیچ اتم و هیچ جهان مادی وجود ندارد و واقعیت با فعالیت های ذهنی ما ساخته و پرداخته می شود. اگر یک اتم مورد مشاهده قرار نگیرد اتم به اندازه یک میلیاردم از یک میلیارد قسمت یک ثانیه طول می کشد تا گسترده شده و محو گردد. این گستردگی تا آن زمان ادامه می یابد که آن را مشاهده کنید. فیزیکدانها این محو شدگی را عدم قطعیت می نامند.
در همین جا خاطر نشان میکنیم که دانش بیورزونانس از لحاظ پایه علمی ، منشا گرفته از فیزیک کوانتوم می باشد و در بیورزونانس، فیزیک نیوتن ناتوان است.دردنیا این دانش را به نام طب کوانتومی هم میشناسند، یعنی در واقع بورزونانس اعتقاد دارد که سلولهای بدن ما دارای شعور هستند و هر اتفاقی که در بدن ما می افتد براساس یک شعورپیشرفته است و نمی توان با بدن انسان مانند یک اتوموبیل عاری از شعور برخورد کرد واین اشتباه یزرگی است که جهت درمان انسان فقط منطق یک بعدی بودن را در نظر گرفت.
نیلز بور (۱۹۶۲-۱۸۸۵)، از بنیانگذاران فیزیک کوانتوم، در مورد چیزی که بنیان گذارده است، جمله ای دارد به این مضمون که:
“اگر کسی بگوید فیزیک کوانتوم را فهمیده، پس چیزی نفهمیده است.”
ما هم در اینجا می خواهیم چیزی را برایتان توضیح دهیم که قرار است نفهمید!
تقسیم ماده:
بیایید از یک رشتهی دراز ماکارونی پخته شروع کنیم. اگر این رشتهی ماکارونی را نصف کنیم، بعد نصف آن را هم نصف کنیم، بعد نصفِ نصف آن را هم نصف کنیم و… شاید آخر سر به چیزی برسیم البته اگر چیزی بماند! که به آن مولکولِ ماکارونی میتوان گفت؛ یعنی کوچکترین جزئی که هنوز ماکارونی است. حال اگر تقسیم کردن را باز هم ادامه بدهیم، حاصل کار خواص ماکارونی را نخواهد داشت، بلکه ممکن است در اثر ادامهی تقسیم، به مولکولهای کربن یا هیدروژن یا… بربخوریم.
این وسط، چیزی که به درد ما می خورد یعنی به دردِ نفهمیدن کوانتوم!این است که دست آخر، به اجزای گسسته ای به نام مولکول یا اتم می رسیم.
این پرسش از ساختار ماده که «آجرک ساختمانی ماده چیست؟»، پرسشی قدیمی و البته بنیادی است. ما به آن، به کمک فیزیک کلاسیک، چنین پاسخ گفته ایم: “ساختار ماده، ذره ای و گسسته است”؛ این یعنی نظریهی مولکولی.
- تقسیم انرژی:
حالا بیایید ایدهی تقیسم کردن را در مورد چیزهای عجیب تری به کار ببریم، یا فکر کنیم که می توان به کار برد یا نه. مثلاً در مورد صدا. البته منظورم این نیست که داخل یک قوطی جیغ بکشیم و در آن را ببندیم و سعی کنیم جیغ خود را نصف ـ نصف بیرون بدهیم. صوت یک موج مکانیکی است که می تواند در جامدات، مایعات و گازها منتشر شود. چشمه های صوت معمولاً سیستم های مرتعش هستند.
ساده ترین این سیستم ها، تار مرتعش است، که در حنجره ی انسان هم از آن استفاده شده است. بهراحتی(!) و بر اساس مکانیک کلاسیک می توان نشان داد که بسیاری از کمیت های مربوط به یک تار کشیده مرتعش، از جمله فرکانس، انرژی، توان و… گسسته (کوانتیده) هستند.
گسسته بودن در مکانیک موجی، پدیده ای آشنا و طبیعی است (برای مطالعهی بیشتر می توانید به فصلهای ۱۹ و ۲۰ «فیزیک هالیدی» مراجعه کنید). امواج صوتی هم مثال دیگری از کمیت های گسسته (کوانتیده) در فیزیک کلاسیک هستند.
توجه داشته باشید که مفهوم موج در مکانیک کوانتومی و فیزیک مدرن جایگاه بسیار ویژه و مهمی دارد که جلوتر به آن می رسیم و یکی از مفاهیم کلیدی در مکانیک کوانتوم است. پس گسسته بودن یک مفهوم کوانتومی نیست. این تصور که فیزیک کوانتومی مساوی است با گسسته شدن کمیت های فیزیکی، همهی مفهوم کوانتوم را در بر ندارد؛ کمیت های گسسته در فیزیک کلاسیک هم وجود دارند. بنابراین، هنوز با ایدهی تقسیم کردن و سعی برای تقسیم کردن چیزها میتوانیم لذت ببریم!
- مولکول نور:
بسیار خوب! تا اینجا داشتیم سعی می کردیم توضیح دهیم که مکانیک کوانتومی چه چیزی نیست. حالا می رسیم به شروع ماجرا: فرض کنید به جای رشتهی ماکارونی، بخواهیم یک باریکهی نور را به طور مداوم تقسیم کنیم. آیا فکر می کنید که دست آخر به چیزی مثل «مولکول نور» (یا آنچه امروز فوتون مینامیم) برسیم؟
چشمه های نور معمولاً از جنس ماده هستند. یعنی تقریباً همهی نورهایی که دور و بر ما هستند از ماده تابش میکنند. ماده هم که ساختار ذره ای ـ اتمی دارد. بنابراین، باید ببینیم اتم ها چگونه تابش می کنند یا می توانند تابش کنند؟
- تابش الکترون:
حدود نود سال پیش ، در سال ۱۹۱۱، رادرفورد (۹۴۷-۱۸۷۱) نشان داد که اتم ها، مثل میوهها، دارای هستهی مرکزی هستند. هسته بار مثبت دارد و الکترونها به دور هسته می چرخند. اما الکترون های در حال چرخش، شتاب دارند و بر مبنای اصول الکترومغناطیس، «ذرهی بادارِ شتابدار باید تابش کند» و در نتیجه انرژی از دست بدهد و در یک مدار مارپیچی به سمت هسته سقوط کند. این سرنوشتی بود که مکانیک کلاسیک برای تمام الکترونها پیش بینی میکند.
طیف تابشی اتمها، بر خلاف فرضیات فیزیک کلاسیک گسسته است. به عبارت دیگر ، نوارهایی روشن و تاریک در طیف تابشی دیده میشوند. اگر الکترونها به این توصیه عمل میکردند، همه مواد (از جمله ما انسانها) باید از خود اشعه تابش میکردند (و همانطور که میدانید اشعه برای سلامتی بسیار خطرناک است)، ولی میبینیم از تابشی که باید با حرکت مارپیچی الکترون به دور هسته حاصل شود اثری نیست و طیف نوری تابش شده از اتمها بجای اینکه در اثر حرکت مارپیچی و سقوط الکترون پیوسته باشد، یک طیف خطی گسسته است؛ مثل برچسبهای رمزینهای (barcode) که روی اجناس فروشگاهها میزنند. یعنی یک اتم خاص ، نه تنها در اثر تابش فرو نمیریزد، بلکه نوری هم که از خود تابش میکند، رنگهای یا فرکانسهای گسسته و معینی دارد. گسسته بودن طیف تابشی اتمها از جمله علامت سؤالهای ناجور در مقابل فیزیک کلاسیک و فیزیکدانان دههی ۱۸۹۰ بود.
فاجعهی فرابنفش:
دانشمند بزرگ ماکسول (۱۸۷۹-۱۸۳۱) نور را به صورت یک موج الکترومغناطیس در نظر گرفته بود. از این رو، همه فکر می کردند نور یک پدیدهی موجی است و ایدهی «مولکولِ نور»، در اواخر قرن نوزدهم، یک لطیفهی اینترنتی یا SMS کاملاً بامزه و خلاقانه محسوب می شد. به هر حال، دست سرنوشت یک علامت سؤال ناجور هم برای ماهیت موجی نور در آستین داشت که به «فاجعهی فرابنفش» مشهور شد
یک محفظهی بسته و تخلیهشده را که روزنهی کوچکی در دیوارهی آن وجود دارد، در کوره ای با دمای یکنواخت قرار دهید و آنقدر صبر کنید تا آنکه تمام اجزا به دمای یکسان (تعادل گرمایی) برسند. در دمای به اندازهی کافی بالا، نور مرئی از روزنهی محفظه خارج میشود، مثل سرخ و سفید شدن آهن گداخته در آتش آهنگری. در تعادل گرمایی، این محفظه دارای انرژی تابشیای است که آن را در تعادل تابشی – گرمایی با دیواره ها نگه میدارد.به چنین محفظهای «جسم سیاه» میگوییم. یعنی اگر روزنه به اندازهی کافی کوچک باشد و پرتو نوری وارد محفظه شود، گیر میافتد و نمیتواند بیرون بیاید. نمودار انرژی تابشی در واحد حجم محفظه، برحسب رابطه رایلی- جینز در فیزیک کلاسیک و رابطه پیشنهادی پلانک فرض کنید میزان انرژی تابشی در واحد حجمِ محفظه (یا چگالی انرژی تابشی) در هر لحظه U باشد
سؤال: چه کسری از این انرژی تابشی که به شکل امواج نوری است، طول موجی بین ۵۴۶ (طول موج نور زرد) تا ۵۷۸ نانومتر (طول موج نور سبز) دارند؟
جوابِ فیزیک کلاسیک به این سؤال برای بعضی از طول موجها بسیار بزرگ است! یعنی در یک محفظهی روزنه دار که حتماً انرژی محدودی وجود دارد، مقدار انرژی در برخی طول موجها به سمت بی نهایت میرود. این حالت برای طول موجهای فرابنفش شدیدتر هم میشود.
- رفتار موجی ـ ذرهای: [ماکس پلانک]
حدود صد و ده سال پیش یعنی در در سال ۱۹۰۱ ماکس پلانک (Max Planck: ۱۹۴۷-۱۸۵۸) اولین گام را به سوی مولکول نور برداشت و با استفاده از ایدهی تقسیم نور، جواب جانانه ای به این سؤال داد.
او فرض کرد که انرژی تابشی در هر بسامد v ــ بخوانید نُو ــ به صورت مضرب صحیحی از h است که در آن h یک ثابت طبیعی ــ معروف به «ثابت پلانک» است. یعنی فرض کرد که انرژی تابشی در بسامد از «بسته های کوچکی با انرژی h» تشکیل شده است. یعنی اینکه انرژی نورانی، «گسسته» و «بسته ـ بسته» است. البته گسسته بودن انرژی به تنهایی در فیزیک کلاسیک حرف ناجوری نبود (همانطور که قبلتر در مورد امواج صوتی دیدیم)، بلکه آنچه گیجکننده بود و آشفتگی را بیشتر میکرد، ماهیت «موجی ـ ذرهای» نور بود. این تصور که چیزی مثلاً همین نور هم بتواند رفتاری مثل رفتار «موج» داشته باشد و هم رفتاری مثل «ذره»، به طرز تفکر جدیدی در علم محتاج بود. ذره چیست؟
ذره عبارت است از جرم (یا انرژیِ) متمرکز با مکان و سرعت معلوم.—– موج چیست؟ موج یعنی انرژی گسترده شده با بسامد و طول موج. ذرات مختلف میتوانند با هم برخورد کنند، اما امواج با هم برخورد نمیکنند، بلکه تداخل میکنند . نور قرار است هم موج باشد هم ذره! یعنی دو چیز کاملاً متفاوت.
لینک ویدیو آموزشی مکانیک کوانتوم:
برای مشاهده ویدو اینجا کلیک کنید
مکانیک کوانتوم بخش اول مکانیک کوانتوم چیست?
نظرات
ارسال نظر